بار الها
معبودا !
نمي دانم چگونه و از كجا با تو سخن بگويم از داشته هايم و نعمت هايي بگويم كه تو عطا كردي ومن نديدم يا از نداشته هايم شكوه وشكايت كنم كه زندگي چند روزه ي دنيا را برايم سخت كرده است.
خداي من ! زبان خاكي ام قادر به سپاس اين همه نعمت نيست، اگر بخواهم تنها شكر داشتن نعمتِ دستانِ گرم پدر مهربان و مادر دلسوزم را به جا آورم روزها وشبها كافي نخواهد بود، اگر تمام درياها مركب شوند و برگ ها كاغذ، باز هم براي ثبت مهربانيهايت كافي نخواهد بود.دست، زبان، چشماني سالم و…و هزاران هزار موهبت ديگر كه به من ارزاني داشتي به پاس كدامينش سر تعظيم در پيشگاهت فرود آورم.
يا رب، زبانم به داده هاي بيشمارت معترف است و گويا اما تو خود خالقي و آگاه به احوال وا وضاع مخوقاتت، خوب مي دانم شنيدن شكوه وناله از غم ها وسختي ها برايت عادي شده است.
معبود من!نمي دانم از غم سختي روزگار ونداشته هاي مادي زندگي ام به درگاهت ناله سر دهم يا از غم فراق يگانه منجي موعودت. پروردگارا تو خود شاهدي تحمل سختي هاي زندگي براي مردمان شيعي ساكن بر پهناي زمينت سهل است و آسان، روزها مي گذرد و پستي و بلندي ها خواهد گذشت اما معبودا چه كنيم با دوري و هجران مولايمان. ساهاست كه منتظر آمدنش هستيم سالهاست كه مي گويندمردي از سلاله ي زهرا خواهد آمد غصه ها را پايان مي بخشد و مرحمي است بر قلب هاي زخم خورده ستم ديدگان و مظلومان و نوري است برچشمان منتظران وعاشقان درگاهش.
معبودا! از بزرگان شنيده ام مولايمان را به جرم بي ادبي وقدر ناشناسي ما به پشت پرده غيبت نهاده اي، شنيده ام تا ما مردمان متحول نشويم ولايق از ديدارش محروميم، شنيده ام مولايمان روزها را تا آدم شدن مردمان به انتظار نشسته است و…
بارالها، با تمام وجود از تو مي خواهم مولايمان را از پس پرده غيبت به در آورده وديدگان مان را به ديدارشان روشنايي بخشي.
الهي آمين!